- گرم گرم
- بسیار گرم داغ (هوا و غیره) : سمک گفت: ای جوانمرد، راه تو دور است و گرما گرم است، در حال گرمی: ضماد را گرما گرم روی دمل گذاشتن، بحبوحه صمیم: در گرماگرم روزگارانی بود که دولت... نقشه وسیع متحدالشکل کردن لباسها را دنبال میکرد
معنی گرم گرم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زمان اوج یا شدت گرفتن امری، در حالت گرمی، سردنشده، کنایه از فوراً، سریعاً، بسیار گرم، کنایه از باشوروشوق
در حالت گرمی، در بحبوحه امر
آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم
کم کم و آهسته آهسته پیش رفتن، به تدریج و تأنّی، رفته رفته، اندک اندک، پلّه پلّه، متدرّج، خرد خرد، جسته جسته، خوش خوشک، آرام آرام، خوش خوش، نرم نرمک، تدرّج، کیچ کیچ، آهسته آهسته، کم کم
آهسته آهسته آرام آرام (قدم زدن) : رفتنت سوی شهر اجل هست روز روز چون رفتن غریب سوی خانه گام گام. (ناصر خسرو)
صدای نعل اسب و مانند آن. یا گرپ گرپ زدن دل. ضربان قلب با شدت و صدا: دلم گرپ گرپ میزد
پر از گره. یا گره گره کاری را کردن، نامنظم و اندک اندک آنرا انجام دادن
آنکه گرد گردد دایره زننده دوران یابنده: جهان چون آسیای گرد گردست که دادارش چنین گردنده کردست. (ویس ورامین)
با ملایمت، بطور نرمی، آهسته آهسته
آهسته آهسته، آرام آرام
صدای پی در پی افتادن یا کوفتن و زدن چیزی
میان روز که هوا بسیار گرم است
صدای پیاپی که از برخورد چیزی به چیزی به گوش برسد مانند صدای سم اسب
تندرو، روندۀ به شتاب، در تصوف سالکی که با شورواشتیاق در طلب مقصود بکوشد، برای مثال چنان گرم رو در طریق خدای / که خار مغیلان نکندی ز پای (سعدی۱ - ۸۳)
بیان گیرا، سخنی که در شنونده اثر کند، آه گرم
تندرو گرم ران، تعجیل کننده شتابنده: نفس سرد سحر گرم رو از بهر چراست ک یادم آمد: زپی آنکه رسول چمن است. (مجیر بیلقانی)، تعجیل کننده شتابنده، عاشق بی صبر، سالک چالاک
قابل پرستش معبود: گذر کردم زآب و شکر گفتم بسجده پیش یزدان گرو گر. (لبیبی) توضیح در این مورد بعضی فرهنگها بمعنی قاهر و قادر و غالب (صفات خدا) و برخی دیگر بمعنی مراد بخش نوشته اند (برهان) و صحیح نمی نماید، خدای تعالی (و آن بجای ترکیب توصیفی یزدان گرو گر یا خدای گرو گر است: فرزند تو امروز بود جاهل و عاصی فردات چه فریاد رسد پیش گرو گر ک (ناصر خسرو)
آواز کندن نقب